فلسفه-کلام

  • خانه 
  • داستان کوتاه
  • تماس  
  • ورود 

داستان کوتاه

16 شهریور 1402 توسط مسافر

#داستان_کوتاه

🔹 مردی به‌سرعت و چهارنعل با اسبش می‌تاخت. اين طور به نظر میرسيد که جای بسيار مهمی میرود. مردی که کنار جاده ايستاده بود، فرياد زد: کجا میروی؟ مرد اسب‌ سوار جواب داد: نمیدانم، از اسب بپرس!

🔸 و اين داستان زندگی خيلی از ماست. سوار بر اسب عادت‌هايمان می‌تازیم، بدون اينکه بدانیم کجا میرویم.
وقت آن رسيده که کنترل افسار را به دست بگيريم و زندگی‌مان را در مسير رسيدن به جایی قرار دهيم که واقعاً میخواهيم به آنجا برسيم.

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

فلسفه-کلام

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس